ترس چیست ؟
چه کسی نمی ترسد ؟.آیا شما کسی را می شناسید که هیچگونه ترسی نداشته باشد ؟ جواب در ادامه مطلب
ترس چیست ؟
جواب ازپیش
معلوم است . دربین انسانها به ندرت می توان کسی را پیدا کرد که نداند ترس
چیست وهیچ وقت نترسد لااقل باید گفت انسان سالم که روانی سالم دارد ترس
بخشی ازوجودش است . اگرما احساس ترس نداشته باشیم مطمئنا" زمان زیادی را
زنده نخواهیم بود .ممکن است دست به مارهای سمی بزنیم به طرف حیوانات خطرناک
برویم وهزاران کاردیگرانجام بدهیم که نتیجه اش درهرصورت نابودی ما خواهد
بود .پس ترس دربین انسانهای سالم یک امرلازم وضروری است فقط افراد ناسالم
ویا کسانی که مواد توهم زا مصرف می کنند، نترسند، این دسته اخیر،به راحتی
ازاتوبان های شلوغ عبورمی کنند ویا خود را به بلندترین قسمت ساختمان می
رسانند وخیال می کنند می توانند پایشان را روی هوا بگذارند وبه راحتی به
ساختمان بعدی بروند ویا درهوا پروازکنند .
حالا
سؤال اینجاست که ترس چیست واصولا" به هنگام مواجه شدن با خطرچه اتفاقاتی
دربدن ما می افتد که منجربه عکس العمل صحیح درمقابل خطرمی شود .؟
دریک
تعریف باید ترس را رشته ای ازعکس والعمل های مغزخواند که با واکنشهای عصبی
آغازوبا آزادشدن مواد شیمیایی دربدن، که باعث بالا رفتن ضربان وسرعت بالای
تنفس می شود به کارخود پایان می دهد .مغزیک سیستم پیچده است که با داشتن
بیش ازیکصد بیلیون سلول عصبی کارهای مختلف بدن را کنترل می کند .این
سلولهای عصبی باعث می شوند که بتوانیم احساس وفکروعمل داشته باشیم بعضی
ازاین رفتارها به صورت ناخوداگاه بوجود می آیند که ترس وواکنش های آن هم
یکی ازهمین اعمال ناخوداگاه است وباید گفت درمغزما سیستمی درونی برای تصمیم
گیری وجود دارد که مانند یک نیروی نامرئی عمل می کند .
درمغزما بخشهای مختلفی وجود دارد که به هنگام واکنش ما به ترس، عمل می کنند این بخشها شامل :
1 – تالاموس است که تصمیم می گیرد واکنش ها کجا ظاهرشوند مثلا چشم ودهان ...
2- قشرحسی که اطلاعات حسی را تفسیرمی کند .
3- هیپوتالاموس که عمل وعکس العمل را فعال می کند .
4- هیپوکامپوس که کارش مرورکردن اطلاعات موجود درمغزدرارتباط با ترس است
5- آمیگدالا ،این بخش هم کارکشف احساسات وبررسی خطررا انجام می دهد ودرواقع باید گفت اطلاعات مربوط به ترس را ذخیره می کند.
برطبق
نظرکارشناسان احساس ترس به دوشکل دروجود ما شکل می گیرد اول راه کوتاه
ودوم راه بلند .درراه کوتاه همه چیزسریع وبا بودن یک محرک صورت می گیرد که
درآن امکان تحلیل حادثه واتفاق وجود ندارد اما درراه بلند این امکان هست
مثلا"
زمانی را درنظربگیرید که تنها دراتاقتان نشسته اید که در،ناگهان بازمی شود
دروحله ی اول شما گمان می کنید که دزدی وارد اتاق شده تا ترس را درشما به
وجود بیاورد، ویا نه ممکن است با خود بگویید که با د آن را بازکرده، به
هرحال، درهردو حالت هیچگونه تحلیلی درباره آن ارائه نمی شود اما درحالت راه
بلند شرایط کمی فرق می کند دراین جا اطلاعات با شنیدن صدا درحالی که شما
احساس خطرکرده اید مغزکارتحلیل خود را آغازمی کند آیا بازشدن در،به
خاطرآمدن دزد است یا چیزدیگرباعث آن شده دراین حالت اطلاعات توسط تالاموس
به قشرحسی فرستاده می شود تا مورد تحلیل قرارگیرد پس ازآن راهی، هیپوکامپوس
می شود تا سؤالات مخصوص پاسخ داده شوند سؤالاتی ازاین دسته که آیا تا کنون
من با چنین موردی برخورد کرده ام؟ درمورد قبلی صدا مربوط به چه موضوعی
بوده ؟. پس ازتحلیل اطلاعات به آمیگدالا می رود وآنجاست که آمیگدالا به
هیپوتالاموس دستورمی دهد که حالت دفاعی بگیرد یا نه .
این
توضیحی کوتاه ونه چندان زیاد درباره نحوه عملکرد مغزدرباره ترس وواکنش های
آن است .درهرصورت ترس واکنشی طبیعی ولازم است ودرصورتیکه که به طورکامل
کنترل شود می تواند مفید ومهم باشد .درحالت ترس منطقی شخص درمواجه شدن با
مشکلات بیشتر،احتیاط می کند .واتسون پایه گذارمکتب رفتارگرایی عقیده دارد
که ترس یکی ازصد غریزه یا انگیزه ای است که انسان با آن به دنیا می آید
.ترس یکی ازپدیده هایی است که نقش تعین کننده ای درتکامل انسان ابتدایی
داشته هرچند درشکل گیری وتوضیح شخصیت انسان درروابط اجتماعی ترس یکی
ازفاکتورهای انسانی محسوب می شود .
ترس
چیزبدی نیست مهم این است که بدانیم ترسمان منطقی است یا غیرمنطقی .ترس
منطقی آن است که درآن یک خطرواقعی وجود داشته باشد دراین گونه ترس هیچگونه
سرزنشی متوجه شخص نیست وحتی مورد تایید است اما ترس موهوم وغیرواقعی ، ترسی
است که باید آن را طرد کرد وشخص مبتلا شده به آن را مورد درمان قرار داد
دراین گونه ترس هیچ گونه خطری متوجه شخص نیست اما توهمات او به گونه ای است
که دائما خود را رودرروبا خطرمی بیند وهمواره تصورمی کند که کسانی یا
وقایعی اورا تهدید می کنند این ترس موهوم وغیرواقعی باعث می شود که آدمی
ارتباط صحیح وسالم خود را ازدست بدهد ومانع ازانجام حتی فعالیت های روزانه
شود
راه غلبه به ترس چندان مشکل نیست اگرما بتوانیم ریشه ها ی ترس خود رابشناسیم باید
بعد ازشناختن عوامل وچیزهایی که باعث ترس ما می شوند به این پرسخ پاسخ
بدهیم که چرا ما ازاین عامل می ترسیم واصولا" ترس ما منطقی است آیا
خطرواقعی ما راتهدید می کند؟ برای مثال کسی که ازموش می ترسد دروحله اول
باید خیلی منطقی وعقلانی فکرکند که چنین موجودی چه کار می تواند انجام بدهد
که باعث وحشت ما می شود بعد باید خود را با آن رودررو کند که می تواند
دروهله اول با عکس او شروع کند بعد ازتهیه عکس وتصویرآن را لمس کند وحتی
حالتی نوازش گرانه با تصویروعکس داشته باشد واگرمجسمه ومانکن آن را تهیه
کند کارآسان ترمی شود ومهمترازهمه مطالب علمی را درباره آن پیدا کند، بخواند ودرمرحله آخرچنانچه با آن درخیابان وکوچه مواجه شد سعی کند که رفتارعادی ومعقول داشته باشد
